- سوخت دان
- جای ریختن سوخت، جای انبار کردن و نگه داشتن سوخت
معنی سوخت دان - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
از بین رفتن نابود شدن یا سوخت شدن مطلب. پرداخت نشدن طلب
آلتی برای پراکنده کردن نفت و بنزین در ماشینها ژیکلور. توضیح این کلمه رواج نیافته و همان ژیکلور متداول است
دوری طبق و ظرفی که در آن گوشت گذارند
عاشق دل سوخته
لولۀ فلزی در دستگاه کاربراتور که بنزین از آن رد می شود، ژکیلور
آنکه به آسانی دست از جان نکشد آنکه به سهولت نمیرد، بیرحم سنگدل
آنکه به سختی جان بدهد، جان سخت، کنایه از کسی که در سختی ها و بلا ها پایداری و استقامت داشته باشد، کنایه از خسیس و ممسک
دانا و واقف به شیوۀ سخن گفتن، کسی که سخن درست بگوید و بنویسد، ادیب، دانندۀ سخن، برای مثال سخن دان پرورده پیر کهن / بیندیشد آنگه بگوید سخن (سعدی - ۵۶) ، کنایه از شاعر
پرطاقت، خسیس
выносливый
витривалий
wytrzymały
resistente
resistente
resistente
robuste
stevig
मजबूत
tangguh
قويٌّ
dayanıklı
แข็งแกร่ง
শক্তিশালী
مضبوط